پیام بازرگانی یا پیام مصرفگرایی؟!
در روزگار ما، پیام های بازرگانی از درودیوار می بارد. پوسترهای تبلیغاتی در اتوبان ها و بزرگراه ها غوغا می کند. تلویزیون، قبل و بین و بعد از تمام برنامه ها و سریالهایش پیام بازرگانی می گنجاند و حتی برنامه های کودک و عصرگاهی خانواده نیز بخشی را با حضور خانم یا آقای ایکس، برای معرفی محصول ایکس تدارک دیده اند.
در دنیای امروز، تبلیغات آثار مهمی در حوزه های اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی دارد. از این رو، لزوم بررسی تبلیغات و کیفیت آن احساس می شود.
تبلیغات براساس فرهنگ آکسفورد، بیان افکار یا رفتارهای سازمانیافته از سوی افراد یا گروه هایی با هدف تأثیر بر افکار یا رفتار افراد یا گروه های دیگر برای اهداف از قبل تعیینشده است.
تبلیغات با همان سروصدا و رنگ های شاداب در ذهن و جان ما ناخودآگاه رسوخ می کند و رفته رفته نیازهای ما را تغییر می دهد. به وجود آمدن احساس عقب ماندگی در مواجهه با دکورهای زیبا و دلربای پیام های بازرگانی و یا احساس غبن و اندوه نسبت به نداشتن وسایل آشپزخانه از سوی بانوان، نمونه هایی از این نفوذند. بروس کوئن جامعهشناس می گوید: «احساس نیاز سرچشمهی دگرگونی های اجتماعی است. از طرفی نیازها اصولاً جنبهی روانی و ذهنی دارند.
گرچه تأثیر نامطلوب تبلیغات می تواند برای هر فردی مشکلاتی
را ایجاد کند، اما لازم است به کودکان توجه بیشتری داشت؛ چراکه به دلیل
سطح بالای احساس و تخیلشان، آسیب پذیرترین قشر مخاطبان هستند. حال با این
دید به برنامه های کودک با خاله ها و عموهای معروف نگاه کنید که از
تبلیغات پررنگولعاب پُرند و حتی برای تبلیغ یک محصول سناریو می نویسند تا
کودکان کاملاً درگیر شده و از پدر و مادر خود، آن محصول را طلب کنند. احساس نارضایتی کودکان از اسباب بازی ها و... و اعتراض
آنها به پدر و مادر، مشکل جدید خانواده پس از تأثیر پیام ها در کودکان
است. البته ممکن است کودکان به هر دلیلی اعتراض یا نیاز خود را بیان نکنند
که در این صورت، اگرچه در ظاهر مشکلی برای خانواده به وجود نیامده است،
اما در اصل این نیاز، بر ذهن و روان کودک تأثیر گذاشته و ممکن است زندگی
آینده او را نیز تحت تأثیر قرار دهد. نکتهی ذکرشده فقط در باب ایجاد
نیازهای کاذب بود.