لبخند جبهه
پنجشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۰ ق.ظ
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود.
با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده
بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!
ماجد
کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه
بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ
شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به
نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری
پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما
چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو
صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با
خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!
برگرفته ازکتاب رفاقت به سبک تانک صفحه 84
۹۳/۰۵/۰۹