گاهى بعضى از جوانهاى ما که مراجعه میکنند و جوابى نمیشنوند، به من نامه مینویسند و التماس میکنند که اجازه بدهید ما برویم در صفوف مقدم با رژیم صهیونیستى بجنگیم. ملت، عاشق مبارزه با صهیونیستها است
گاهى بعضى از جوانهاى ما که مراجعه میکنند و جوابى نمیشنوند، به من نامه مینویسند و التماس میکنند که اجازه بدهید ما برویم در صفوف مقدم با رژیم صهیونیستى بجنگیم. ملت، عاشق مبارزه با صهیونیستها است
إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر
در شأن نزول این سوره گفته شده:
زمانى که رسول(ص) دو تن از فرزندان خود به نامهاى عبداللّه و قاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، براى تضعیف او، زبان طعن و شماتت، گشودند، عاص بن وائل او را «ابتر» خواند،
که در لغت عرب به «مقطوع النسل» اطلاق میشود.
کوثر از ریشه کثرت است و برچیزى اطلاق میشود که شأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خیر فراوان است.
البته آن خیر کثیرى که پیامبر در نتیجه اعطاى خداوند؛ مالک آن شده است، در آیه اول مشخص نشده و شاید بدین لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تقیید آن، عظمت و شأن خاص، بدان ببخشد.
براى کلمه (کوثر) در این سوره، معانى متعدد مطرح شده است، علامه طباطبایى در المیزان با توجه به معناى آخرین آیه که دشمن آن حضرت را، ابتر معرفى کرده، مناسبترین معنا را «کثرت» ذریه پیامبر اکرم (ص) ذکر میکند.
اگر خیر کثیر هم مراد باشد، یقیناً یکى از مصادیق آن، فراوانى نسل آن حضرت است.
کوثر، صیغه مبالغه است. یعنى اى پیامبر، به تو، دخترى دادیم که مجسمه خیر است، استوانه برکت و اسطوره بالندگى است، به تو دخترى دادیم که اگر همه فضایل و سجایاى انسانى را مجسم کنند، زهرا میشود.
اى پیامبر، به شکرانه این نعمتى که به هیچکس داده نشده و نخواهد شد، نماز بخوان و در هنگام تکبیر، دستهایت را بلند کن که این یک حالت خضوع است براى بنده و جلالتى است برا ى خدا!
امام فخررازى در ذیل آیه مینویسد:
کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معانى درباره حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) است. آنگاه خودش میگوید: چگونه، فاطمه کوثر نباشد که چون علیبنالحسین و محمدبنعلى باقرالعلوم و صادق المصدق، میوه و ثمره دارد.
آرى فاطمه، چگونه خیر کثیر نباشد که از این نهر کوثر، صدها و بلکه هزاران جوى زلال و روشن، منشعب است.
حسن ختام این بخش،آن که نزول چنین سورهاى و چنین تعبیر بلندى (کوثر) درباره فاطمه در عهد جاهلیت عربى که «زن» نه تنها از کمترین حقوق انسانى برخوردار نبود، بلکه تولد دختر مایه ننگ و سرافکندگى بود و دختران، زنده بگور میشدند، نشانگر جایگاه ارزشمند زن در مکتب حیات بخش اسلام است.
موجودى که میتواند منشأ این مقدار خیر و برکت در تاریخ بشریت باشد. موجودى که بنده برگزیده خدا واشرف مخلوقات عالم، باید به شکرانه برخوردارى از آن، در برابر پروردگارش، سربرخاک بساید.
در کدامین مکتب میتوان چنین قرب و منزلتى براى زن یافت؟